مهرسام عسلیمهرسام عسلی، تا این لحظه: 10 سال و 15 روز سن داره

شاهزاده ی من

دل شکسته

سلام به روی ماهت مامانی  معجزه ی اسمونی من نمیدونی چقدر دلتنگتم و چقدر دلم از این ادمها گرفته دیشب حال من مصداق این شعر را داشت هر کس به طریقی دل ما میشکند بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا میشکند از اول بارداری خیلی حساس و زودرنج شدم که البته طبیعی اکثر خانوما در حالت عادی حساسن چه برسه اینجور مواقع که در علم هم به اثبات رسیده و تاکید به مراعات شده اما متاسفانه یه سری ادمها از این شرایط سو استفاده کردن و به من ضربه زدن بگذریم که بخشیدمشون اما دیشب یه نفر که خیلی دوسش داشتم دلم رو شکست  همون لحظه تصمیم گرفتم تا چند روز قهر کنم اما الان اونم بخشیدم هربار که این اتفا...
30 دی 1392

عیدت مبارک

سلام پسر گلم عیدت مبارک . الان که مینویسم یه برنامه تفریحی خوب در شرف کنسل شدنه پریشب با جمع همیشگی 5 نفره مون رفتیم پارک هوا عاااالی بود یعنی سرد بودا اما نه اونجوری که نشه موند با یه اتیش که باباجون درست کرد همه چی عالی شد با خودمون سیب زمینی و کلی فویل برده بودیم  اتیش که خوب جون گرفت و شراره هاش همه جارو روشن کرده بود مامانجون از شرایط استفاده کرد و حسابی عکس از جمعمون انداخت منم که نشسته بودم و چشم به منظره دریاچه روبه رو با اون همه چراغی که اطرافش بود و انعکاس نور اونها در اب رویایی بود چشم دوخته بودم  و به این فکر میکردم شما کی میای  تو بغلم و میشی عضو ثابت و البته ویژه و گروهمون میشه 6 تا. و...
29 دی 1392

شکرت

سلام خوشگل من عصرت بخیر دلم برات یه ذره شده کاش میتونستم تورو بغلم بگیرم درسته تو الان تو وجودمی و حتی کوچکترین حرکتت رو حس میکنم اما دل تنگیمو کم نمیکنه در این مورد با پدرت هم دردم هر موقع تکون میخوری به پدرت میگم اونم اهی میکشه میگه خوش به حالت که حداقل احساسش میکنی میبینی پدرت تا این حد دوست داره زمان برای جفتمون خیلی کند میگذره حالا الان که خوبه من شنیدم ماه اخر از اینم سخت تره یعنی اصلا نمیگذره هر روز میشینم تو خیالم روزهای زندگیم رو 3 نفره فرض میکنم من پدرت تو اما انگاری نمیشه باید خودت بیای از خیالت خسته شدم حتی تو بی حوصله ترین زمان ممکن که حال خودم رو هم ندارم  یا وقتی تو اوج خواب الودگیم فقط کافیه به تو ف...
25 دی 1392

مثل پدرت

سلام نی نی خوشگلم صبحتون بخیر الان که رو تخت دراز کشیده بودم  و با موبایلم سرگرم بودم همچین لگدی به من عنایت کردین که انگار ولتاژ الکتریکی بهم وصل کرده باشن 2 متر از تخت پریدم بالا ماشالا لگد نمیزنی که صاعقه میزنی  هر چی نباشه پسر باباتی دیگه مثل پدرت قوی هستی مثل اون میشی بدون بدنسازی همه فکر میکنن ورزشکاری و تمرین میکنی ماشاا.. به تو عزیزم چشمامو میبندم تورو با موهای مشکی و چشمای سبز و به قول شعر های حماسی بدن مثل سیم سفید تصور میکنم  راستش تو خیالاتم پدرتو کوچولو میکنم میشی تو    حتی از روی اخلاقای پدرت میتونم اداهای تورم حدس بزنم خیلی با مزه است از  بچه گیت  مثل بابات اه...
22 دی 1392

روز خوب

سلام پسر گلم عزیز دلم عشق من هستی من مامان امروز خیلی شارژه امروز روز خیلی خوبیه و همش داره اتفاق های خوب میفته خداااااااااااااایاااااااااااا صد هزارررررررررررررررررررر مرتبه شکرررررررررررررت   اول اینکه  امروز واسه پدرت روز مهمیه یه قرارداد کاریه تپل داره که در شرف انجامه و اگه بشه قول داده بریم دبی و حسابی بگردیم خوش بگذرونیم و خرید کنیم  انشالا  دوم امروز  یه نفر که خیلی  ازش ناراحت بودم و دلم شکسته بود بهم زنگ زد و عذر خواهی کرد منم بخشیدم سوم قرار بود بریم استخر اخه من به خاطر ورزش در بارداری هفته ای یه بار میرفتم اما یه دفعه به دلم افتاد نرم و  به جاش تو خونه نرمش کنم...
21 دی 1392

حس غریب مادر شدن

سلام عزیز دلم پسر خوشگلم این روزا ببشتر تکون میخوری و یه جورایی شادم میکنی نمیدونم احساسم رو چطور توصیف کنم یه زن تا مادر نشه این حس رو تجربه نمیکنه این که بچه ات درونت تکون بخوره یه حس غریبیه که گفتنی نیست ادم دلش ضعف میره جگر گوشه ام تو وجودمه با تمام حسم لمسم درکم احساسش میکنم وچه خوبه دیروز زنگ زدم وقت دکتر بگیرم برای امروز  اما گفت وقتا پره بعدشم   ساعت12 با مامان جون رفتیم استخر و من تمام 1 ساعت رو  تو اب راه رفتم برخلاف همیشه که تو پر عمق شنا میکردم البته نا گفته نمونه نمیدونستم راه رفتن تو اب کیف داره و کل لذت استخر رو به شنا کردن میدونستم مامان جون هم طفلی پاسوز من شد و زیاد شنا نکرد بیشتر ک...
15 دی 1392

اولین برف امسال

سلام مامانی چطوری قربونت بشم اگه بدونی مامانی امروز چقدر خوشحال بود امروز صبح که از خواب پاشدم حاضر شدم برم خونه مامان جون  تا صبحانه باهم بخوریم درو که باز کردم دیدم همه جا سفید پوش شده  کلی ذق کردم پدرت هم از ذوق من خوشحال شد و موند تا صبحانه رو باهم بخوریم   و بعد رفت سرکار واسه همین امروز خیلی روز خوبی واسه من شد یعنی از اولش حسم عالی بود این شد که رو شما هم تاثیر گذاشت بعد صبحانه که دراز کشیده بودم تخت مامانجون شما 3 بار به شکمم ضربه زدی و جالب اینکه هربار همزمان هم به بالا هم به پایین شکمم ضربه زدی  یعنی در 2 ناحیه و قلب مامانیو از جاش کندی  اما عیب نداره من فدای تکوناش بشم خیلی مواظب خو...
11 دی 1392

همه چیز عالی بود

سلام نی نی نازم  قربونت برم من  دیشب تولد مامان جون بود خیلی خوش گذشت همه چیز عالی پیش رفت فقط جای شما خالی بود انشا ا... سال دیگه این موقع شما  8 ماهته عزیزدلم حتما حسابیم تپل شدی میدونم که شما از این به بعد همه ی صداهارو میشنوی پس یکم از سر و صداهای دیشب واست توضیح میدم اول بگم بیشتر زحمت تولد رو پدرت کشید در همین راستا هم دیروز حسابی خرید کرده بود هم برای تدارکات شام و هم پذیرایی میوه و کیک تولد .وقتی رسید خونه اینجوری بود البته یه سری نقشه پلید هم داشت که به موقعش میگم بریم سر وقت مراسم( که به علت سورپرایز) در خانه ما برگزار شد و  باباجون رفت تا  مامان جونو بیاردش خونه ما . ...
9 دی 1392

تولد مامان جونم

سلام پسرم نانازم? oni؟ صبحت بخیر عزیز دلم .خوب خوابیدی مامانی.فدات شم امروز مهمونی داریم تولد مامان جونه... اااا به همین زودی مامان جونو یادت رفت؟ گفتم خوشگله مهربونه چشماش مثل جنگل سر سبزو با صفاست بابا همون که گفتم این شکلیه اااا ای شیطون منم فکر کردم واقعا یادت رفته نگو هنوز نیومده مامانی و سر کار گذاشتی جدی که خیلی بلا ملایی عیب نداره ماشالا به پسر باهوشم تو باهوش باش منو بذار سرکار راضیم قربونش برم من که امروز حس شوخ طبعی اش گل کرده  ااا حالا چرا احساساتی میشی پشیمون شدی از کارت الهی قربونت بشم بخشیدمت (یعنی در تصورات من تا این حد پسرم( با فهم شعور) مامان ذلیله ) خوب گلم ا...
8 دی 1392

سلام اینترنتی

سلام میکنم خدمت نی نی خوشگل خودم میخوام فرض کنم که تو دلم یه کامپیوتر هست که مال شماست و شما الان پای اون نشستی و حرفامو میخونی پس با  نام خدای که تورو به من داده و معرفی خودم شروع میکنم من مامانتم عزیزم تا حالا خیلی باهات حرف زدم نمیدونم اصلا شنیدیشون یا نه بیشترشون دوست دارم و دعا واسه سلامتیت بوده نی نی خوشگلم پسرم درسته اسمت رو مینویسم اما هنوزم باور نمیکنم تا تو نیای باور نمیکنم  یعنی کلی باهات حرف میزنم اما انگار شوخیه  تا اینکه تو دلم یکدفعه تکون میخوری و ابراز وجود میکنی و اشکو مهمون چشمام میکنی یعنی اون لحظه قشنگترین لحظه ست فکر میکردم از اولین تکونت بترسم شنیده بودم با یه لگد محکم شروع میکنی اما&n...
7 دی 1392
1